ترور نانوا، کفاش‌ و بنگاهی‌ در ایران

منافقین که در دهه 60 پاسداران و بسیجی‌ها و رزمندگان جبهه‌ها و اهل مسجد و انقلابیون را ترور می‌کردند و مردم عادی را هم ترور می‌کردند، یک گروه مشخص را هم به‌صورت هدفمند و با برنامه‌ریزی قبلی ترور می‌کردند؛ کسبه محله‌ها!

گروه تاریخ آژانس خبری کارآفرینان اقتصاد: منافقین در دهه ۶۰ بیش از ۱۲ هزار نفر از ایرانی‌ها را ترور کردند، اما کسبه را و بقال و کفاش و «پارچه‌فروش و نانوا و سبزی‌فروش و بنگاهی» را چرا ترور می‌کردند؟ توجیه‌شان این بود: «برای اعدام مزدوران خودفروخته‌ای که تحت پوشش‌های مختلف شغلی در مناطق مختلف خود را با محیط هم‌رنگ ساخته و مراکز جاسوسی و کسب اطلاعات دایر کرده‌اند، واحدهای ترور بر اساس یک طرح مناسب عملیاتی اقدام کنند».

نتیجه اینکه بخشی از آمار شهدای ترور توسط منافقین این‌طوری بود: «در نیمه دوم سال ۱۳۶۰ در بیش از سه‌چهارم عملیات‌های تروریستی انجام‌شده، ترورشدگان از شاغلان صنوف آزاد شامل خواربارفروش و پارچه‌فروش و نانوا و سبزی‌فروش و بنگاهی بودند». در واقع منافقین به هرکسی که مشکوک می‌شدند که خودش یا خانواده‌اش طرفدار انقلاب اسلامی ایران بود، حکم ترورش را صادر می‌کردند.»

این هم یک‌نمونه از روش ترور منافقین که یکی از دستگیرشدگان برای ثبت در تاریخ تعریف کرد و گفت که چه بلایی بر سر یک کفاش آورده‌اند، به این ظن که همسرش حزب‌اللهی است: «از طرف مسئولان سازمان به ما مأموریتی داده شد که محتوایش این بود؛ فردی که شغل کفاشی دارد باید دزدیده شود... من و فردی دیگری... عضو واحد ترور بودیم. ما به مغازه کفاشی مراجعه کردیم و دیدیم که مغازه هنوز باز است و با این بهانه که ما از طرف کمیته آمدیم و شما باید برای پاسخ به پاره‌ای از سوالات با ما بیایید، کفاش را از مغازه خارج کردیم و پس از انتقال به خودرو و بستن دست‌ها و چشم‌هایش وی را از محل دور کردیم و توسط فرمانده واحد به خانه یکی از مسئولان بالای نظامی که از قبل برای شکنجه‌کردن آماده شده بود، انتقال دادیم.

از آنجا که موضوع شکنجه نباید لو می‌رفت و هر کسی را که ما می‌ربودیم، در نهایت چه اطلاعات بدهد و چه اطلاعات ندهد باید کشته می‌شد و از قبل نیز چاله‌ای برای دفن این افراد کنده شده بود باید فرد کفاش را می‌کشتیم و همان روزی که پاسداران (۲ فرد ربوده شده دیگر) را کشتیم، وی را نیز بعد از شکنجه زیادی که شده بود، به همراه پاسداران کشتیم.

کفاش را به همراه دو پاسدار روی صندلی بستیم، چشم‌هایشان را بستیم و... آنها را بیهوش کردیم. سپس به آنها آمپول سیانور تزریق کردیم که از گلویشان صدای خرخر می‌آمد و در حالی که هنوز زنده و در حال جان‌دادن بودند، بدن آنها را طوری طناب‌پیچ کردیم که داخل صندوق عقب خودرو جا شود... ساعت ۹ شب خودرو حامل اجساد را تحویل فرمانده واحد ترور دادیم و اجساد را برای دفن بردند».

پایان پیام/

دیدگاه خود را بیان کنید

0 دیدگاه