جدیدترین ساخته حمید زرگرنژاد، فیلم خوشفرمی است. برای تصویربرداری آن، فکر شده است و مهندسی جالبی برای این کار تدبیر شده است به همین دلیل، مخاطب، اکثر صحنههای مهم فیلم را از زوایای مختلف مشاهده میکنند.
اما تمام امتیاز فیلم در سبد فرم تعبیه شده است. «شمال از جنوب غربی» فیلم خوشساختی است که خالی از محتوا میزند. سوژه جالبی برای پرداخت دارد اما روایت را سراسیمه تعریف میکند. به این سراسیمگی، باید گنگی را نیز اضافه کرد. یکسوم ابتدایی فیلم، مملو از آدمهایی است که با عجله بر روی پرده رژه میروند و از التهاباتی سخن میگویند که مخاطب، چندان در جریان آن نیست. برای کاهش این میزان گنگی، متنی قبل از شروع فیلم منتشر میشود تا مخاطب با آن پیشفرض، به استقبال سکانسهای ابتدایی برود اما تعدد سکانسهای متوالی و تکثر آدمهای تاثیرگذار سبب میشوند تا مخاطب آن ارتباط بهینه و زیرساختی را با داستان برقرار نکند.
برخی هیجانات بیدلیل ابتدایی، بر ماهیت فیلم اثر منفی گذاشته. لازم است تا فیلم در تدوین مجدد، افتتاحیه سلیستری را برای مخاطب تدارک ببیند تا آن رشته ارتباطی مخاطب با فیلم، از همان ابتدا، محکم تعریف شوددر ادامه، ریتم بهدرستی، کمی کندتر میشود و داستان میتواند تمرکز خوبی بر روی هسته مرکزی داشته باشد و مخاطب، با فرونشستن آن گردوخاکهای ابتدایی، میتواند با نقطه ثقل داستان ارتباط بگیرد اما بهواسطه گنگی یکسوم ابتدایی، این ارتباط، شکل خدشهداری دارد و علامتسوالهایی راجع برخی ارتباطها و صورتمساله مطرح میشود که برخی از آنها تا پایان فیلم مشخص نمیشود.
در یکسوم انتهایی، داستان موفق میشود عصاره واحدی از آن چیزی که میخواهد را به دست آورد. صحنههای اضافی چندانی در این قسمت دیده نمیشود و فصل فینال، بهشکلی قابلباور و در انتظار مخاطب رخ میدهد.
«شمال از جنوب غربی» همانگونه که عنوان شد، فیلم خوشساختی است. قواعد فرم را میداند و هارمونی دقیقی برای این تعریف در نظر میگیرد. فیلم، یک صحنه انفجار بسیار چشمگیر دارد که همین سکانس، بهتنهایی میتواند منجر به افتخارآفرینی برای فیلم شود. بازیهای فیلم علیالخصوص مصطفی زمانی، روان هستند و درگیری ذهن مخاطب با چالشهای داستان را تشدید میکنند. مشکل اما طراحیهای داستانی است که اجازه نداد تا روایت از فیلتر خالصسازی عبور کند. برخی هیجانات بیدلیل ابتدایی، بر ماهیت فیلم اثر منفی گذاشته و برخلاف جریان داستان رقم میخورد. بنابراین لازم است تا فیلم در تدوین مجدد، افتتاحیه روانتر و سلیستری را برای مخاطب تدارک ببیند تا آن رشته ارتباطی مخاطب با فیلم، از همان ابتدا، محکم تعریف شود چرا که غلظت داستان و شکوه استانداردهای فرمیک به کار رفته در فیلم بهاندازهای است که اگر مخاطب، با یکسوم ابتدایی داستان ارتباط بگیرد، هضم مابقی داستان و وجوه بصری آن، کار چندان دشواری برای وی نخواهد بود.
دیدگاه خود را بیان کنید