
جدیدترین ساخته سینمایی امیرحسین ثقفی، فیلم درخوری نیست. فاصله عجیبی با ساختههای قبلی او دارد و نمیتواند جهان سینمایی خاص او را برای مخاطب، ترسیم کند. ریتم آرام و باملاحظه، همواره یکی از شاخصههای جدی سینمای ثقفی است اما اشکال بزرگ «دست تنها»، نبود روال داستانی و فقر مضمونی فیلمنامه است. انگارههای داستانی بهاندازهای در این فیلم کمرنگ است که حتی نمیتوان آن را با قواعد «ضدقصه» مورد سنجش قرار داد.
برخلاف دیگر کارهای ثقفی، طرح مساله اینبار دیر شروع میشود و با کمترین پیشرفت، درجا میزند. اعجاب این موضوع آنجایی است که در این روند آرام، فیلم وارد فضاسازیهای فرعی نیز میشود و نمیتواند انسجام مضمونی خوبی را شاهد باشد. سکانسها، بیش از حد طولانی و تهی هستند و هیچ دستاوردی را برای فیلم به همراه ندارند. جنس سرد و خالی فضا نیز حوصله مخاطب را از تماشای این درام فاقددغدغه سر میبرد.
برخوردهایی که طی حدودا یک دههونیم اخیر با «امیرحسین ثقفی» شد، وی را به این مرتبه از فیلمسازی رسانددر این میان، تنها نشانی که میتوان از سینمای محبوب ثقفی بیابیم، قابهای زیبایی است که در لانگشات، به مکمل بصری برای القاپذیری فضاسازی داستانی تبدیل شده و مخاطب از تماشای آنها لذت میبرد.
اینکه چرا سینمای جوان مستعدی چون امیرحسین ثقفی به این روز افتاده، نیازمند یک آسیبشناسی جدی است اما قدرمسلم آنکه برخوردهایی که طی حدودا یک دههونیم اخیر با این فیلمساز شد، وی را به این مرتبه از فیلمسازی رساند. او سینمای خاصی دارد اما هیچگاه در یک شرایط معمول به آثار او توجه نشد؛ نه در جشنواره و نه در اکران عمومی. این طبیعی است که زیست هنری این مدل نگاهها، دستخوش تغییر شود و آنها به مراتبی از فیلمسازی برسند که نتوانند توقعهای قبلی را از خود جبران کنند.
«دست تنها» قطعا نهتنها هیچ ارزشافزودهای برای کارنامه ثقفی به همراه ندارد بلکه یک عقبگرد آشکار برای او به حساب میآید که مخاطبان این نوع سینمای متفاوت را راضی نمیکند. مخاطبانی که جهان سینمایی خاص ثقفی را میشناختند حال با کولاژی مواجه هستند که هیچ شباهتی با آن سینمای دوستداشتنی ندارد و این، یک هشدار است برای سینماگر مولف جوان تا این صدا را بشنود و به همان سینمای اصیل خود بازگردد.
دیدگاه خود را بیان کنید