نگاهی نو به فلسفه‌ی قانون‌گذاری در پرتو تجربه‌ی مجلس دوازدهم:

قانون خوب یا قانون بد

قانون، شالوده‌ی نظم اجتماعی و محور تعادل میان حقوق و تکالیف شهروندان است. هیچ جامعه‌ای بدون قانون دوام نمی‌یابد، اما هیچ قانونی نیز بدون پذیرش و باور عمومی، کارآمد نخواهد بود.

قانون، تنها مجموعه‌ای از واژه‌ها نیست؛ روح جامعه است که در قالب جمله‌ها تجسم می‌یابد. همان‌گونه که خون در رگ‌های انسان جاری است، قانون نیز در شریان‌های یک ملت جریان دارد. اما پرسش بنیادین این است: آیا هر قانونی، خوب است؟ و اگر نه، مرز میان قانون خوب و قانون بد کجاست؟

قانون خوب، از عقل آغاز می‌شود و به عدالت ختم. از واقعیت‌های زندگی مردم الهام می‌گیرد و به آرمان‌های آنان پاسخ می‌دهد. قانون خوب صدای اکثریت خاموش است؛ آنان که شاید در صحن مجلس نباشند، اما در کوچه و کارخانه و مزرعه زندگی می‌کنند. قانون خوب، همان است که وقتی نوشته می‌شود، مردم در دل خود بگویند: «این، حرف ماست!»

اما قانون بد، از بی‌حوصلگی یا بی‌دانشی زاده می‌شود. قانونی که به‌جای حل مسئله، مسئله می‌آفریند. قانونی که از پشت میزها بیرون می‌آید، نه از میان مردم. قانون بد، شاید بر کاغذ منظم و زیبا باشد، اما در میدان زندگی، چون سنگی است در مسیر جریان آب.

مجلس دوازدهم در راهی قرار دارد که می‌تواند مرز میان این دو را تعیین کند. اگر قانون‌گذار، پیش از نوشتن، شنیدن را بیاموزد؛ اگر در کنار کارشناسان، با مردم نیز بنشیند؛ اگر به جای کپی از گذشته، به نیازهای آینده بیندیشد، آن‌گاه حاصل، «قانون خوب» خواهد بود. قانونی که هم منافع ملی را پاس دارد، هم کرامت فردی را.

در دنیای امروز، قانون دیگر نباید صرفاً ابزار کنترل باشد، بلکه باید چراغ راه باشد. قانون خوب، مجازات را آخرین چاره می‌داند، نه اولین ابزار. قانون بد، از بی‌اعتمادی می‌زاید؛ قانون خوب، اعتماد می‌سازد. قانون بد، مردم را به دور زدنش وامی‌دارد؛ قانون خوب، مردم را به اجرای داوطلبانه‌اش تشویق می‌کند.

راز ماندگاری قانون در اخلاق است. هرگاه اخلاق از قانون جدا شود، متن خشک می‌شود و معنا می‌میرد. مجلس دوازدهم می‌تواند با بازگرداندن «وجدان اجتماعی» به فرایند قانون‌گذاری، الگویی تازه در سیاست‌گذاری ملی ارائه کند.

قانون خوب، همان است که حتی مخالفش هم نتواند منکر عدالتش شود. قانون خوب، آن است که وقتی اجرا می‌شود، مردم احساس کنند زندگی‌شان اندکی بهتر، منصفانه‌تر و آرام‌تر شده است. و این، شاید مهم‌ترین رسالت مجلس در هر زمان باشد.

در پایان، باید گفت: قانون بد را می‌توان نوشت، اما قانون خوب را باید زیست. قانون خوب، حاصل گفت‌وگو، دانش، صداقت و عشق به مردم است. و مجلسی که این چهار را در خود جمع کند، بی‌تردید نامش در حافظه‌ی تاریخ، نیک باقی خواهد ماند.

دیدگاه خود را بیان کنید

0 دیدگاه