
به گزارش گروه بینالملل آژانس خبری کارآفرینان اقتصاد، ده سال پس از آنکه «شی جین پینگ» در چین به قدرت رسید، کشورهای اروپایی ناچار شدند تا روابط خود را با این قدرت نوظهوریافته بازتعریف کنند. اما این بازتعریف روابط، چندان مشخص نبود و همواره ابهام و پیچیدگیهایی را به همراه داشت که متاثر از عمق روابط میان کشورها، میزان و ماهیت وابستگی اقتصادی و همچنین نگرش اروپاییها به آنچه دولت اقتدارگرایانه چین خوانده شده، میشده است.
برخی از این کشورها، چین را رقیب مهم اقتصادی خود دانسته که برای بهرهوری از منابع انرژی جهان از آنها (اروپاییها) پیشی گرفته است؛ برخی، چین را رقیبی میدانند که در حال تسلط بر برخی از نقاط ژئوپلیتک جهان است؛ برخی از کشورهای ارورپایی شدیدا تابع تصمیمات آمریکا هستند و برخی دیگر اصلا چین را موضوع مهمی برای سیاست داخلی خود نمیدانند.
به طور مثال، «اورزولا فن درلاین»، رئیس کمیسیون اروپا بر تدوین «رویکرد متمایز» در قبال چین تاکید کرده و گفته «وضعیت بینالمللی و اقتصادی چین و منافع اتحادیه اروپا بر اهمیت مدیریت روابط با چین بیش از پیش میافزاید. جدایی، نه تنها برای اروپا بادوام نیست، بلکه مطلوب و یا حتی کاربردی هم نیست».
رئیس کمیسیون اروپا، با اشاره به درگیریها در اوکراین، اشاره کرد که نزدیکی چین به روسیه میتواند نقش به سزایی در پایان دادن به جنگ اوکراین ایفا کند. باوجود این، فن درلاین ابایی نداشت تا مخالفت خود را با «مارکسیسم چینی» و «اقتصاد بازار سوسیالیستی» ابراز کند و آن را تهدیدی برای نظام تجارت آزاد جهانی بداند.
«امانوئل ماکرون»، رئیس جمهور فرانسه، که بارها بر استقلال اروپا به خصوص استقلال از ایالات متحده تاکید داشته، نیز اشاره کرده که چین به دلیل نزدیکی روابط با روسیه، میتواند نقش مهمی در پایان دادن به درگیریها در اوکراین ایفا کند و از این رو نزدیکی به چین میتواند گزینه مطلوبی باشد. در همین حال، او اشاره کرد که اروپاییها نباید در مساله تایوان دخالت کرده و با آمریکاییها همگام شوند.
«پدرو سانچز»، نخستوزیر اسپانیا، در یک نشست خبری گفته: «چین یک بازیگر جهانی است، بنابراین بدیهی است که ما باید به صدای این کشور گوش دهیم تا ببینیم آیا میتوانیم به این جنگ (جنگ اوکراین) پایان دهیم». نخستوزیر اسپانیا و از کشورهای عضو ائتلاف ناتو نیز افزود که جهان باید به صدای چین گوش دهد تا راهی برای پایان جنگ اوکراین پیدا کند.
در همین حال، همهگیری ویروس کرونا، از نقاط عطف روابط اروپاییها با چین به حساب میآید. در زمان شیوع بیماری، روابط تجاری و اقتصادی کشورها به خصوص با چین کاهش یافت. این کاهش روابط اقتصادی ( بهعلاوه صنعت توریسم) و تجاری بر اقتصاد کشورها تاثیر گذاشت و بسیاری از آنها را با بحران روبهرو کرد؛ چنانکه اروپاییها همچنان با آسیبهای اقتصادی ناشی همهگیری دست به گریبانند. پس از گذشت سه سال از شیوع این بیماری، کشورهای اروپایی به دنبال تقویت روابط خود با پکن شدند و سفر و بازدید از چین و بالعکس افزایش یافت. هرچند برخی از این سفرها مانند سفر فن درلاین، با کمتوجهی از جانب چین همراه شد و برخی دیگر، مانند سفر سانچز به چین بدون خروجی بود.
با وجود احیای تماسها، عوامل متعددی همچنان روابط چین و کشورهای اروپایی را تحت فشار قرار میدهد. در دوران «شی جین پینگ»، چین تغییر کرده و سیاست داخلی و نقشآفرینی بینالمللی را به گونهای تعریف کرده که تا حدودی در تضاد با منافع و آن چیزهایی است که ارزشهای اروپایی خوانده میشود. در سال ۲۰۱۹، کمیسیون اتحادیه اروپا با معرفی تعریف سهجانبه چین به عنوان شریک همکاری و مذاکره، رقیب اقتصادی و رقیب سیستمی، این تغییر را تصدیق کرد. از آنجایی، که در بیشتر موارد منافع اقتصادی تعیین کننده است، دولتهای اروپایی تمایل دارند تا با وجود تفاوتهای سیستمی، اختلافات سیاسی، منافع رقابتآمیز و مسائل حقوق بشری به تجارت و سرمایهگذاری با چین ادامه دهند.
ضعف داخلی و وابستگی به آمریکا
علاوه بر قدرت رو به افزایش چین و پررنگ شدن نقش پکن در حل مسائل بینالمللی، عامل دیگری که بر سردگمی اروپاییها در برابر چین اثر میگذارد، تبعیت اروپا از آمریکاست. این در حالیست که مسائل و بحرانهای داخلی اروپا باعث شده تا این وابستگی به واشنگتن همچنان پایدار بماند.
البته در واکنش به این مساله، ماکرون بر ایده «خودکفایی استراتژیک اروپا» تاکید کرده است. ایده خودکفایی استراتژیک اروپا، مفهومی است که توسط افرادی همچون «شارل دوگل»، «اتو فون هابسبورگ»، «هلموت کهل» و چند نفر دیگر مطرح شده بود.
این مفهوم که در زمینه سیاست و امنیت اروپا مورد بحث و بررسی قرار میگیرد، به تلاشهای اروپا برای تقویت و توسعه تواناییهایی اشاره دارد که از نظر استراتژیک برای حفظ امنیت و استقلال اروپا اهمیت پیدا میکنند- مثلا توانمندی نظامی، توسعه تکنولوژی نظامی، توسعه نهادها، نوآوری و خلاقیت در علوم مختلف. به این معنا که، اروپا آنقدر توانمند باشد تا تصمیمات استراتژیک را مستقل گرفته و بتواند به آنها پایبند بماند. همچنین آنقدر قدرت بگیرد تا در مسائل بینالمللی به صورت مستقل عمل کند. اگرچه اروپا، تاکنون تحت پوشش ناتو (سازمان پیمان آتلانتیک شمالی) بوده و به اشتراکگذاری منابع نظامی با سایر اعضای ناتو اعتماد کرده، اما مفهوم خودکفایی استراتژیک بر توسعه تواناییهای «مستقل» اروپا در حوزه نظامی و «استراتژیک» تاکید دارد.
این نکته از آنجایی اهمیت پیدا میکند که بخشی از تصمیمات بینالمللی اروپا، تابع نظرات آمریکاییهاست و آنها ناچارند از آن پیروی کنند. اروپاییها بارها در مسائل مهمی تحت فشار آمریکا بوده و مجبور به اخذ تصمیماتی شدند که با منافع کشورهای اروپایی و حتی اتحادیه همسو نبوده است.
با وجود این، برخی از کارشناسان بر این عقیدهاند که خودکفایی استراتژیک اروپا، مستقل از آمریکا، محکوم به شکست است. این دسته از کارشناسان بر این عقیدهاند که اجرای حاکمیت استراتژیک بدون همراهی ایالات متحده ناممکن است. به خصوص آنکه تجربه جنگ جهانی و وضعیت کشورها در بحرانهای اخیر اقتصادی نشان داده که اروپاییها بدون حضور یک هژمونی خارجی، نه تنها توان اعتماد به یکدیگر را ندارند، بلکه از یکدیگر بیم دارند.
طبیعتا با توجه به چنین ضعف مهمی، آمریکا از اروپا برای پیشبرد منافع خود و تثبیت هژمونی و به خصوص حفظ نظام تکقطبی بهره میبرد؛ بدینگونه که در تصمیمات بینالمللی، با تهدیدات مالی – جریمه نقدی شرکتهای اروپایی- و تهدید به پایان دادن به روابط تجاری و سیاسیاش با کشورهای منطقه اروپا، موافقت آنان را میگیرد؛ مانند همراه کردن اروپاییها در اعمال تحریمها علیه ایران و خروج عملی از برجام، تحریم روسیه و اکنون حمایت از استقلال تایوان و مقابله با چین. در همین حال، همواره اروپاییها را در مسایل امنیتی نگران میکند؛ آمریکا که از ضعف اعتماد و واگرایی فرهنگی، هویتی در میان اروپاییها به خوبی آگاه است، همواره خطر بروز فاشیسم را به اروپاییها گوشزد میکند و از اینرو میتواند حضور و مداخله خود را به عنوان قدرت ظاهرا بیطرف، در مسائل مربوط به اتحادیه، مشروع جلوه دهد.
وابستگی اروپا به انرژی نیز عامل مهمی دیگری است که اروپا را به آمریکا وابسته میکند. اروپا برای اینکه نیاز خود به انرژی را – ایمن و مقرون به صرفه- برطرف کند، چاره ای جز پنهان شدن پشت سر آمریکا ندارد.
اکنون با بالا رفتن تنش آمریکا با روسیه و چین، اروپا دچار سردگمی در روابط خود با بلوک شرق شده است. ایالات متحده با وضعیت کاملاً جدیدی در اقیانوس آرام روبهرو است. برای اولین بار پس از جنگ جهانی دوم، واشنگتن با قدرت دریایی تا حدودی برابر با قدرت دریایی خود مواجه شده است. الحاق مجدد تایوان، موقعیت پکن را در اقیانوس آرام تقویت میکند و به چین اجازه دسترسی آسان به ساحل غربی آمریکا را میدهد. این برای واشنگتن غیرقابل تحمل خواهد بود.
با توجه با این شرایط، آمریکا برای مهار چین، ممکن است به اروپا فشار بیاورد تا آن را با تصمیمات خود همراه کند. به گزارش «فارین افرز»، آمریکا به دنبال جلب نظر اروپاییهاست تا مقابل چین بایستند. از یکسو، دولت ایالات متحده اطلاعاتی را با اروپا به اشتراک گذاشته که نشان میدهد چین در حال بررسی کمک نظامی به روسیه در جنگ اوکراین است؛ از سوی دیگر برای تطمیع اروپاییها، به آنها اطمینان داده که شرکتهای اروپایی به برخی از اعتبارات مالیاتی و یارانههای لایحه مهم آب و هوایی ایالات متحده که سال گذشته تصویب شد، دسترسی خواهند داشت.
این شرایط، مطلوب اروپاییها نیست و بیش از گذشته آنها را در سیاست خارجیشان سردرگم میکند؛ بسیاری از کشورها برای کنارهگیری از بازار سودآور چین مردد هستند - به ویژه آلمان که پیوندهای تجاری قوی دارد. اروپاییها قبلاً به دلیل قطع ارتباط با روسیه آسیبهای اقتصادی عمیقی را تجربه کردهاند و اکنون نمیتوانند همان تجربه را در برابر چین بار دیگر تکرار کنند. به خصوص آنکه، صنایع مدرن مانند تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات، تولید انرژی مثل ویاندیم و مگنتهای نادر خاکی، باتریهای لیتیومی و ... که در اروپا تولید میشود به منابع عناصر کمیابی (مانند لیتیوم، اسکاندیوم، سریم و ...) وابسته است که چین ۹۸ درصد از منابع خاکی کمیاب مورد نیاز اروپا را برطرف میکند.
باوجود وابستگی تجاری اروپا به چین، اطلاعاتی وجود دارد که نشان میدهد فشارهای آمریکا بر اروپا نتیجهبخش بوده (مثلا، آلمان گفته ادامه استفاده از تجهیزات چینی Huawei و ZTE را بررسی میکند و هلند نیز اعلام کرده که فروش چاپگرهای چیپ پیشرفته به چین را مسدود خواهد کرد) و تنش در سیاست اتحادیه اروپا و چین رو به افزایش است. مقامات اتحادیه اروپا در هفتههای اخیر اعلام کردهاند که این اتحادیه آماده است تا چین را- در صورتی که پکن از خط قرمز عبور کند و به روسیه تسلیحات بدهد- تحریم کند.
نکته پایانی
در مقایسه با وضعیت یک دهه قبل، میتوان گفت که اروپاییها به سمت نوعی همگامسازی در قبال چین قدم بر میدارند. هرچند که تلاش میکنند تا رویکردهای استراتژیکتر و هوشمندانهتری را در قبال پکن پیش ببرند، اما ممکن است در نهایت مجبور به تصمیمگیری و مقابله با چین شوند.
اگرچه اروپا به چین وابستگی اقتصادی دارد، اما سالهاست که تلاش میکند تا با انجام اقداماتی این وابستگی را کم کند. پیدا کردن بازار جایگزین هم برای تهیه منابع مورد نیاز هم برای فروش محصولات، وضع قواعد و مقررات متعدد و خودکفایی در برخی از زمینههای تهیه کالای مورد نیاز از جمله این اقدامات است تا نه تنها از وابستگی به چین کم کند، بلکه با قدرت اقتصادی و ژئوپلتیکی چین هم مقابله کند.
پایان پیام/
دیدگاه خود را بیان کنید